دلتنگیها و حسرتهای بازیگری که روزی برایش صف میکشیدند
تاریخ انتشار: ۲۱ آبان ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۰۷۰۵۶۶
اگر شما هم در دو دهه اخیر جزو تماشاگران تئاتر بودهاید، قطعا بخشی از خاطرات خوشتان با نام سیامک صفری گره خورده است. بازیگری که در تعداد زیادی از نمایشهای خاطرهانگیز کشورمان بازی کرده است.
به گزارش ایسنا، او این روزها با بازی در دو نقش قوام السلطنه و ملکالشعرای بهار در نمایش «کلنل» در تالار وحدت روی صحنه میرود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به انگیزه بازیاش در این نمایش گفتگویی با او داریم.
آنچه پیشرو دارید، گفتگویی که در خلال آن یادی میکنیم از نمایشهای خاطرهانگیزی که با بازی سیامک صفری برایمان دیدنیتر شدند.
شما قبلا هم نقش افراد واقعی را که در تاریخ کشورمان حضور داشتهاند، بازی کردهاید، از آغا محمد خان تا جامهدار و ... اصولا بازی در نقش کارکترهای واقعی که ممکن است تماشاگر نسبت به آنان اطلاعات، دیدگاههایی یا حتی تعصباتی داشته باشد، چگونه تجربهای است؟
اولین برداشت درباره این کارکترها این است که بازیگر باید به آن پرسوناژها وفادار بماند ولی بازیگر در چارچوب و ظرفیتی که متن از آن شخصیت تعریف میکند، میتواند کار کند.
جالب است که بگویم وقتی در نقش پرسوناژی تاریخی بازی میکنم که برای مردم آشناست، خیلی به این فکر نمیکنم که باید تلاش کنم شبیه او باشم و معتقدم آنچه متن از آن پرسوناژ معرفی میکند، محل شکلگیری بازی بازیگر است.
مثلا در همین نمایش «کلنل» با دو پرسوناژ رو به رو هستم؛ ملک شعرای بهار و قوامالسلطنه. بهار ضمن اینکه عنصری سیاسی است، شخصیتی ادبی، روزنامهنگار، شاعر و ... بوده است ولی قوامالسلطنه فردی سیاستمدار بوده.
کدام یک از این دو شخصیت برایتان جذابتر است؟
منهای همه خصوصیاتی که برشمردم، وقتی با این دو پرسوناژ رو به رو شدم و ظرفیتهای هر یک از آنان را در متن دیدم، بیشتر جذب قوام شدم چون صحنهای که در آن نقش بهار را بازی میکنم، به نظرم خیلی محدود است و ابعاد مختلف این پرسوناژ را نشان نمیدهد.
صرفا به انگیزه حضور در دفتر بهار، یکسری اطلاعات ارایه میشود. به همین دلیل برای من خیلی جای کار نداشت. ولی قوام را دو موقعیت میدیدیم؛ یکی وقتی که والی خراسان است و با کلنل رو به رو میشود و او را جوانی میبیند که کلهای پر باد و ایدههایی عجیب و غریب دارد و یک بار هم او را در موقعیتی میبینیم که توقیفش کردهاند و واکنشها یا دیدگاههایش را نسبت به این وضعیت میبینیم.
در همین محدوده کوچک، قوام برای من پرسوناژ جذابتری بود اما من برای بازی در نقش او تلاش زیادی نمیکنم و این طور نیست که خیلی تحقیق و جست و جو کنم. بلکه یک اطلاعات کلی درباره او دارم.
چرا؟ به منابع تاریخی اعتماد ندارید؟
اگر اسم متن به جای «کلنل»، احمد قوامالسلطنه بود و قرار بود من این نقش را بازی کنم، حتما آن را دنبال میکردم تا ابعاد مختلف این شخصیت و تجربیات او را به دست آورم ولی در ظرفیت این متن، نیازی نمیدیدم که خیلی کنکاش کنم در حالیکه مثلا نمایشنامه «شکار روباه» مرا علاقهمند کرد که در تاریخ درباره آغا محمد خان قاجار جست و جو کنم و نتیجهاش آن شد که این پرسوناژ ضمن تاریخی بودن، از ذهن و تخیل نویسنده و کارگردان و بازیگر هم عبور کرده بود.
به طوری که ما لحظاتی را از این شخصیت میدیدیم که در تاریخ وجود ندارد مانند پیچیدگیهای عاطفیاش یا ارتباطش را با مضمون عشق یا نگاهش به خشونت و ... موضوعاتی که در تاریخ نمیتوانی درباره پرسوناژی مانند آغا محمد خان به دست آوری ولی در تئاتر تعریف شد. در نمایش«کلنل» هم قوامالسلطنه عنصری است که کلنل از کنار او عبور میکند.
ظرفیتی که متن از این پرسوناژهایی مانند قوام یا بهار معرفی میکند، خیلی عمیق و گسترده نبود که رغبت کنم فراتر از اینها دربارهشان جستجو کنم.
قوام این قابلیت را دارد که به نقش محوری یک اثر هنری تبدیل شود؟
بله. پرسوناژ جذاب، عمیق و هوشیاری است و اگر در تاریخ درباره او جستجو کنیم، متوجه جذابیت و اثرگذاری او در دوره خودش میشویم. البته با قضاوتی که تئاتر درباره افراد دارد و نه قضاوت صرفا تاریخی.
در همین نمایش «کلنل» اشارههایی که به شخصیت قوام میشود، نشان میدهد ظرفیت خوبی دارد برای تبدیل شدن به یک شخصیت محوری و میتوان روایت نمایشی او را کار کرد و گسترش داد.
به عنوان بازیگری که چند نقش تاریخی بازی کردهاید، فکر میکنید چقدر در آثار نمایشی به شخصیتهای مهم ملی و تاریخیمان میپردازیم تا تلنگری باشد برای مخاطب که درباره آن شخصیتها و آن برهه تاریخی مطالعه کند؟
تجربه خود من هم در برخورد با مخاطب است. واکنش مثبتی که مردم نسبت به این گونه شخصیتها نشان میدهند، نشانگر علاقه آنان به این پرسوناژهاست.
همین الان در برخورد با نمایش «کلنل»، شاید بسیاری از تماشاگران، این شخصیت را خیلی نمیشناختند ولی با دیدن نمایش برایشان جالب میشود که چه آدم عجیب و پرکار و میهن دوستی بوده و نسبت به او خیلی سمپاتی پیدا میکنند.
تجربیاتی که داشتهام مانند نمایش «شکار روباه» که برگرفته از شخصیت آغامحمد خان قاجار است یا «خاطرات و کابوسهای جامهدار...» که نقش دلاکی را بازی میکردم که شاهد قتل میرزاتقی خان فراهانی است، استقبال و توجه مردم نشانگر علاقه آنان به این پرسوناژها بود. الان هم در این اجرا با همین موضوع مواجهیم.
شما در تالار وحدت در چند نمایش خاطرهانگیز بازی کردهاید؛ از همین «شکار روباه» و «خاطرات و کابوسها» که گفتید تا «میسیسیپی نشسته میمیرد» و ... حالا بعد از چند سال در «کلنل» روی صحنه این تالار هستید. در فاصله میان این نمایشها تا «کلنل»، فضای تئاتر چقدر عوض شده است؟
برای من خیلی. من با هنرمندی کار کردم که معلم من است و اجراهای خیلی زیادی را با هم در این تالار روی صحنه بردیم که نامش دکتر علی رفیعی است که هم سبک هنری خودش را به خوبی میشناسد و هم آن را درست انتقال میدهد و کارهای بزرگی در تالار وحدت روی صحنه آورد مانند «یک روز خاطرهانگیز از زندگی داشمند بزرگ وو»، «عروسی خون»، «یادگار سالهای شن» که قبل از این نمایشها اجرا شدند و مثلا همین «یادگار سالهای شن» از نظر طراحی، بینظیر بود.
امروز چیزی از دستم رفته و آن امکان کار با دکتر رفیعی است. اصلا مدتی از تئاتر دور بودهام. با این اجرا بعد از مدتها دوباره کار میکنم. نمیخواهم بگویم فضای تئاتر بد شده یا خوب ولی این تغییر را حس میکنم.
نمایش «شکار روباه» کار علی رفیعی
بخصوص که شما با بسیاری از کارگردانهای خوب تئاتر همکاری داشتهاید که مدتی است از فضای کار دور بودهاند.
بله، با زندهیاد آتیلا پسیانی کار کردم. به عنوان یک کارگردان خلاق که همیشه نگاهی تازه و جوان داشت، برایم خیلی جذاب بود یا فرهاد مهندسپور که 3 نمایش با او کار کردم و حالا سالهاست کار نمیکند.
این فرصت را داشتم که با آدمهای درجه یکی کار کنم. مثل کورش نریمانی که فصل مفصلی داشتیم از اجراهای خلاقی که او داشت و نوع نگاهش که ویژه است. کورش در سبک تئاتری خود، یک کارگردان کاملا منحصر به فرد است.
با نادر برهانی مرند چند اجرای خیلی خوب داشتیم، با علیرضا نادری عزیز، نمایشی بسیار زیبا کار کردیم که جزییاتی دیوانهکننده داشت یا حسین پاکدل که دو اجرای خیلی خوب با هم داشتیم؛ «سمفونی درد» متن بسیار جذابی داشت و خیلی اجرای مدرن و قشنگی بود و تیم خوبی هم داشتیم و نمایش دیگری هم داشتیم به اسم «عشق و عالیجناب» که فقط یک شب در جشنواره اجرا شد و نفهمیدم چرا آن همه زحمتی که کشیدیم، در همین یک اجرا خلاصه شد.
به هر حال حیف شد چون کار قشنگی بود درباره دکتر مصدق. با حسین کیانی تجربیات خوبی داشتیم. او هم در نوع تئاتر خود، کاربلد بود یا همایون غنیزاده که در نسل جوان، یکی از درجهیکهاست که نبوغ عجیبی در میزانسن کردن و نگاه به صحنه دارد و همیشه هم کارهایش عالی، خلاقانه و حیرتانگیز بوده و خوشبختانه من در دو تا از کارهایش بازی کردهام.
امیدوارم اسمی را از قلم ننداخته باشم ولی همانطور که میبینید آدم خوش شانسی بودم! بازیگری بودهام که بیشتر اوقات در کارهایی حضور داشتهام که اتفاقات خوبی رقم زدهاند و خیلی کم پیش آمد که به جاده خاکی زده باشم.
بیشتر اوقات با کارگردانهای خوب همکاری کردهام که متنهای جذابی اجرا کردند و من هم پرسوناژهای خوبی را بازی کردهام که میتوانم مدعی باشم خیلیها با دیدن همین اجراها به تئاتر علاقهمند شدند و به تماشاگران آن اضافه شدند. به همین دلیل فکر میکنم مجموعه حضورم در تئاتر یک نوع شانس بود.
نمایش «میسیسیپی نشسته میمیرد» کار همایون غنیزادهاین موضوع هم خوشحالکننده است و هم حسرتبرانگیز.
بله وقتی دور میشوی و دیگر آن تجربهها تکرار نمیشود، کمی حال آدم گرفته میشود.
اگر این نامهایی را که گفتید به عنوان بخشی از سرمایههای انسانی کشورمان در نظر بگیریم، چقدر از این سرمایهها درست استفاده کردهایم؟
به نظر من ظرفیت این افراد خیلی بزرگتر از چیزی بود که ما از آن بهره بردیم. ما از بخش کوچکی از بودن و حضور آنان بهرهمند شدیم.
نمایش «دن کامیلو» کار کورش نریمانیدر این سالها به جز بازیگری، کارگردانی هم کردهاید. چقدر کارگردانی برایتان در اولویت است؟
من شاگرد هنرمندی به نام علی رفیعی هستم که فقط بازیگر تربیت نمیکند، او طراح صحنه، نویسنده، کارگردان و ... تربیت میکند. من همیشه دو زانو جلوی او نشستهام برای یادگیری.
هرچند متاسفانه هیچ وقت نتوانستهام آنچه را که از او یاد گرفتهام، متناسب با ظرفیتی که بوده، به کار ببرم ولی به کارگردانی، نوشتن و نگاه به صحنه گرایش دارم. معلمم آن نگاه را به من داده. وقتی هم تئاتری را میبینم، به تمام جزییات آن دقت میکنم و اغلب متوجه میشوم از خیلی از عناصر نمایشی به خوبی استفاده نشده است.
چقدر تئاتر میبینید؟
خیلی کم. برنامه سیستماتیک و مرتبی برای دیدن تئاتر ندارم. شاید به این دلیل که خیلی حوصله ندارم. اتفاقا خیلی هم دوست دارم تئاتر ببینم ولی انگار چیزی در من مقاومت میکند و مانع میشود شاید تنبلی است یا اینکه اگر تئاتر ببینم، ممکن است به این فکر کنم که چرا خودم کار نمیکنم.
خیلی از اجراها را ندیدهام. از آنها تعریف هم شنیدهام، افسوس هم میخورم ولی ...
نمایش «همسایه آقا» کار حسین کیانیبرنامهای دارید برای یک کار جدید؟
دوست دارم متن جمع و جوری با دو سه بازیگر پیدا کنم و خودم هم کارگردانی کنم و هم بازی. فعلا مشغول خواندن نمایشنامه هستم. دوست دارم کمی خودم را به سمت تئاتر بکشانم.
احساس میکنم از آن دور شدهام و چون میدانم چه کار سختی است، میخواهم زودتر به سمت آن برگردم که کمکم دچار ترس از آن نشوم. اگر از این دورتر بشوم، دیگر جرات نمیکنم به تئاتر برگردم چون میدانم چه کار سختی است.
کار سختی شده یا همیشه بوده؟
همیشه بوده. تئاتر کار آسانی نیست بلکه بسیار سخت است و خلاقانه.
برای سینما برنامهای دارید؟
اگر پیشنهاد بازی باشد، کار میکنم ولی سینما اصلا بحث دیگری است و به نظرم با تئاتر خیلی متفاوت است. از نظر من دنیای سینما و تئاتر ربط چندانی به هم ندارند. تئاتر، جای دیگری است. شاید هم اشتباه میکنم ولی به نظر من این طور میآید.
نمایش «خاطرات و کابوسهای جامهدار... » کار علی رفیعی کانال عصر ایران در تلگراممنبع: عصر ایران
کلیدواژه: بازیگر سیامک صفری قوام السلطنه خاطره انگیز شکار روباه بازی کرده علی رفیعی روی صحنه محمد خان نمایش ها سال ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۰۷۰۵۶۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
خفّتی که MI۵ و MI۶ کشیدند، سیاهبازی که گردن BBC افتاد!
پایتخت انگلیس، ظرف چند ماه اخیر، شاهد تظاهرات ضد صهیونیسی بی سابقه بوده و در برخی از آنها، بیش از ۵۰۰ هزار نفر شرکت کردهاند. این، برای سرویس اطلاعات و امنیت داخلی (MI۵) رژیمی که پایه گذار رژیم اشغالگر اسرائیل بوده، فاجعهای بسیار سنگین است و حتی میتواند گریبان دولت انگلیس را هم در آینده بگیرد.
به گزارش ایسنا، محمد ایمانی در یادداشتی در کانال تلگرام خود نوشت: درد این ماجرا، همچنان به جان مقامات سیاسی و امنیتی انگلیس باقی است. آنها برای فرافکنی و سرکوب، تظاهرات ضد صهیونیستی را به ایران و سپاه پاسداران نسبت دادند؛ اما سوژه تمسخر شدند؛ چرا که خبر از عمق نفوذ معنوی ایران می دادند. #بسیج_لندن!
این درد گلوگیر، همچنان به جان مقامات انگلیسی باقی بود، تا این که موشک ها و پهپاد های نقطه زن سپاه پاسداران، پدافند انگلیس و آمریکا و اسرائیل را یکجا شکافتند و حفاظت شده ترین پایگاه نظامی رژیم صهیونیستی (نواتیم) را در هم کوبیدند. این هم، عقده گلوگیر بعدی برای انگلیس شد.
برخی مقامات افراطی انگلیس، چند سالی است خیال "تروریستی خواندن و تحریم سپاه پاسداران" را زمزمه می کنند. اما هر بار، توهم بالا آورده خود را قورت می دهند، چون می دانند که در صورت ارتکاب چنان حماقتی، باید بند و بساط خود را جمع کنند و از منطقه متواری شوند.
وجه سوم ماجرا، شرمندگی و سر کوفتی است که مقامات و رسانه های دولتی انگلیس، به خاطر حمایت از نسل کشی صهیونیست ها در غزه و عدم همراهی با افکار عمومی خشمگین، گرفتار آن شده اند.
معترضان، چند ماه قبل در اعتراض به بی شرمی بی بی سی در توجیه نسل کشی صهیونیست ها، رنگ قرمز به در و دیوار ساختمان این شبکه پاشیدند.
مجموعه این عقده ها و گرفتاری ها، موجب شده شبکه BBC به نیابت از MI۶ و MI۵ به خط شده و ادعا کند به سند سپاه پاسداران (آن هم سند فوق محرمانه!) دسترسی پیدا کرده؛ سندی ساختگی که در آن با ذکر جزئیات گفته می شود به نیکا شاکرمی در حین بازداشت تجاوز شده است(!)
در حالی که حتی برخی مخالفان جمهوری اسلامی هم، با استنادات و استدلال های متعدد اثبات کردند سند ادعایی بی بی سی جعلی است، بلافاصله VOA، رادیو فردا و اینترنشنال، به همراه برخی پایوران بی آبرو و لا قید (مانند زیباکلام و آذر منصوری) به صف شدند؛ تا به زعم خود، موضوع غالب در فضای رسانه ای (خیزش ضد صهیونیستی داشگاهیان آمریکا و اروپا/ سانسور و سرکوب شدید آنها) را عوض کنند!
نیازی به تفصیل نیست.
فقط باید به MI۶ و موساد که مدت هاست در به صف کردن رسانه های اپوزیسیون همکاری می کنند، نوشت؛
شماها اگر واقعا در کار اطلاعاتی، کمترین کفایتی داشتید، نه در عملیات طوفان الاقصی غافلگیر می شدید، و نه در رهگیری ده ها موشک و پهپاد سپاه پاسداران در می ماندید، که امنیتی ترین پایگاه های نظامی و اطلاعاتی رژیم صهیونیستی را در شمال و جنوب و مرکز سرزمین های اشغالی در هم کوبیدند.
و ایضا، اگر کفایت داشتید، مانع از گرفتار شدن سفیر انگلیس و رابط سیاسی سفارت و شاه مهره های جاسوسی شان در تهران، به هنگام ارتکاب جرم یا تبادل پیام می شدید.
انتهای پیام